سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بهبود روابط عاطفی

آیا مدتی است از زندگی لذت نمی‌برید؟

آیا مدتی است حال شما بد است اما نتوانسته اید به هیچ شیوه ای آن را درست کنید؟

راه حل این مشکل چیست؟

 

حالم خوب نیست

روزانه پیام‌های زیادی به قدرت نامحدود ارسال می‌شود و در این میان، یکی از رایج ترین مسائل این است که ” حالم خوب نیست و هرکاری میکنم دیگر مانند گذشته از زندگی لذت نمیبرم و بی تفاوت شده ام “. اگر این سؤال پرسش شما نیز هست، این مقاله دقیقاً مخصوص شماست.

با جستجویی مختصر در سطح اینترنت و یا مشورت با افرادی که در اطراف شما هستند، به سرعت روش‌های مختلفی را برای بهبود حال خود، خواهید شنید. برخی از این راه حل ها که از دیگران خواهید شنید عبارتند از :

  1. مدیتیشن کن، عالیه واقعا جواب میده. “
  2. ” بیا بریم کلاس یوگا “
  3.  ” بنظرم یه مسافرت برو و تفریحاتتو بیشتر کن “
  4. ” بنظرم برو مقالات قدرت نامحدود رو بخون ! حال منو خیلی زود خوب کرد. “
  5. ” بیا بریم سیگار بکشیم درست میشه ! “
  6. و…

احتمالاً غیر از موارد بالا، پیشنهادهای دیگری را نیز شنیده باشید، اما پس از عملی کردن آنها یا نتیجه‌ای نگرفته‌اید و یا اینکه فقط به صورت کوتاه مدت نتایج خوبی را کسب کرده اید.

راه حلهایی مانند مسافرت یا تفریح کردن و مدیتیشن و غیره، بد نیستند، و ما نیز با آنها موافقیم، با این وجود، در این مقاله باید به شما بگوییم که راه حلهای میانبر، در بلند مدت، هرگز جواب نخواهند داد.

اما راه حل واقعی و دائم چیست ؟

راه حل شما اینجاست

علت اصلی اینکه هیچ‌گاه حال شما واقعاً خوب نمی‌شود، و علت بی‌تفاوتی شما نسبت به زندگی این است که مدام در حال فرار از مشکلات زندگی خود هستید. شما مدام از راههای میانبر و مسکن های موقت استفاده میکنید، از تلگرام گرفته تا مواد مخدر، مسافرت و… . شما از همه این ابزارها استفاده میکنید تا از مشکلات خود فرار کنید و به یاد آنها نیفتید. شما بجای اینکه در تلاش برای رفع نیازهایتان بوده و پس از تامین آنها، رضایت حقیقی از زندگی را تجربه کنید، مدام راه حلهای  موقت را ترجیح میدهید.

بنابر این اگر در حال حاضر حس و حال بدی دارید، این حس یک نشانه از جانب ضمیر ناخودآگاه شماست تا شما را وادار به تلاش برای ارضا نیازهای رفع نشده تان کند. انسانها 6 نیاز اساسی دارند که اگر به هر شکلی آنها را تامین نکنند، آسیب دیده و حس خوبی نخواهند داشت.

به هرحال امروزه بسیاری از انسان‌ها ترجیح می‌دهند راه حل‌هایی موقت را استفاده کنند و دقیقا به همین علت هیچوقت حس رضایت عمیق درونی را کسب نمیکنند.

چطور به سرعت حالم را خوب کنم ؟

بر اینکه حال خود را به سرعت خوب کنید لازم نیست لزوماً در همین لحظه نیازهای خود را تماما رفع کنید. بعضا ممکن است شرایطی ایجاد شود که تامین نیازهای اساسی، برای شما سخت شود. با این وجود، خوشبختانه طرز عملکرد ضمیر ناخودآگاه متفاوت است.

ضمیر ناخودآگاه به محض این که شما را در تلاش برای رفع مشکلات ببیند، تولید احساسات منفی را متوقف خواهد کرد. در واقع برای بدست آوردن حس خوب، نیاز نیست در همین لحظه همه چیز را ایده آل کنید، بلکه فقط کافیست امید را دوباره برای ضمیر ناخودآگاهتان زنده کرده و تلاشهایتان را آغاز کنید.

یک راه حل بسیار مناسب این است که همین اکنون کاغذ و قلم خود را برداشته، و نیاز های تأمین نشده و اساسی خود را بر اساس مقاله ” 6 نیاز اساسی انسانها چیست ؟ ” یاداشت کنید. سپس کافیست چند نقشه و استراتژی مؤثر طراحی کرده و حتی نقشه‌های جایگزینی را نیز برای آنها برنامه ریزی کنید تا اگر یک نقشه جواب نداد، راه حلهای جایگزینی نیز داشته باشید. کافیست ضمیر ناخودآگاه خود را قانع کنید که 100 درصد نقشه های شما جواب خواهد داد. با انجام این کار به‌سرعت مشاهده خواهید کرد برخلاف هزاران روشی که دیگران به شما معرفی کرده اند و تا کنون جواب نداده است، این روش، به سرعت حال شما را خوب خواهد کرد.

 


 

وسواس فکری (OCD) یک اختلال اضطراب است. این شامل افکار مزاحم و ناخواسته و تکرار اقدامات خاص استاگرچه افراد مبتلا به OCD ممکن است درک کنند که افکار و اقدامات آنها غیر منطقی است ، اما به نظر نمی رسد آنها را متوقف کند.

وسواس چیست؟

وسواس افکار یا تصویرهایی هستند که از بین نمی روندوسواس بسیار سرزده است و معمولاً غیر منطقی به نظر می رسد ، اما فرد مبتلا به OCD قادر به متوقف یا نادیده گرفتن این افکار نیستبرخی وسواس رایج شامل ترس از بیمار شدن از میکروب ها یا نگرانی مداوم در مورد خاموش بودن اجاق گاز هنگام خروج از خانه استافراد مبتلا به OCD اغلب با افکار وسواسی احساس ترس می کنند.

بعضی اوقات وسواس خفیف خواهد بود و فقط یک بار اتفاق می افتدسایر اوقات افکار وسواسی ثابت خواهد بودافکار بعضی اوقات می توانند به زندگی روزمره شخص نفوذ کنند و ناخواسته باشند.

افکار وسواسی می توانند در زندگی روزمره تداخل داشته باشند و باعث ایجاد فشار در روابط و محیط کار شوند.

برخی وسواسهای متداول عبارتند از:

  • ترس از خاک
  • ترس از بیمار شدن
  • افکار ثابت تعداد معینی
  • نیاز به انجام کاری به یک ترتیب خاص یا یک روش خاص دارید
  • ترس از میکروب ها
  • نگران این باشید که آیا کاری "درست" انجام شده است

اجبار چیست؟

در حالی که وسواس در حال تکرار افکار است ، اجبارات اعمال مکرر هستنداین موارد کاملاً ملایم خواهد بود اما در موارد شدیدتر ممکن است به عنوان ابزاری برای افراد ایجاد شود تا سعی کنند خود را از افکار وسواسی خود رهایی دهندبه عنوان مثال ، وقتی وسواس از میکروب ها وجود دارد ، فرد ممکن است مرتباً دست های خود را بشوید ، حتی تا جایی که دست های آنها از همان شستشو خام شودهنگامی که فرد به تکرار یک عمل ادامه می دهد ، وسواس ممکن است برای مدت کوتاهی از بین برود ، با این حال ، آنها به طور معمول باز می گردندپس از بازگشت آنها ، اجبار دوباره شروع می شود و چرخه وسواس و اجبار را شروع می کند.

اجبار می تواند در زندگی فرد اختلال ایجاد کندبه عنوان مثال ، ممکن است شخص نیاز به بررسی داشته باشد تا ببیند آیا آنها درها را قبل از رفتن به رختخواب قفل کرده اندآنها ممکن است خواب خود را ادامه دهند تا بارها و بارها بررسی شوند.

برخی از اجبارهای رایج عبارتند از:

  • شستن دستها
  • مسواک زدن دندان ها
  • بررسی می کنید که آیا لوازم خاموش هستند یا خیر
  • در حال بررسی اینکه قفل درها قفل شده اند یا خیر
  • ترتیب موارد به صورت خاص
  • نگهداری وسایل مانند ظروف حتی اگر دیگر نیازی به آن نباشد
  • نیاز به تأیید مداوم از طرف اطرافیان.

تأثیر OCD بین 2 تا 3 درصد از جمعیت استاین یک بیماری اضطراب است و با داروها و رفتار درمانی قابل درمان است.

https://www.healthcentral.com/article/5-reasons-cognitive-behavioral-therapy-may-not-work-for-you

 


 

موضوع این مطلب اضطراب و ترس های مربوط به مرگ است.

من قصد دارم یک جنبه خاص از چنین اضطرابی را هدف قرار دهم ، و این ترس است که عزیزان شما بیمار شوند و یا بمیرندفکر می کنم این یک ترس نسبتاً متداول است و ممکن است هر زمان پس از تجربه اندوه یا یک آسیب ناشی از باخت ظاهر شود.

من شخصاً می توانم با این ترس ارتباط برقرار کنمبه دنبال مرگ زود هنگام پدرم وقتی دختر کوچکی بودم ، بی وقفه مادرم را نگران کردماو تنها والدینی بود که من ترک کرده بودم ، و یادم است که وسواس از او پرسیدم که آیا او نیز می خواهد بمیردمادرم با گفتن اینکه "من یک بانوی سرسخت هستم و به زودی ، به زودی نمی خواهم بمیرم تلاش خواهد کرد تا مرا اطمینان دهد." اما ، در حالی که سخنان او به من چند دقیقه تسکین بخشید ، اضطراب فراگیر من از دست دادن او دوباره با یک انتقام ظهور ظاهر می شد و من برمی گردم تا همان سؤال را از او بپرسمخوشبختانه او این کار را با قاطعیت پشت سر گذاشت و هرگز صبر و تحمل خود را از دست نداد.

در شرایطی که کودکی والدین خود را زود از دست می دهد ، می تواند تأثیر اضطراب در طول زندگی از احتمال از دست دادن هر کس دیگری داشته باشدهمچنین می تواند ترس از ترک را تشدید کندبرخی از کودکان ممکن است دچار اختلال استرس پس از سانحه شوند ، جایی که ممکن است خاطرات از دست دادن را در ذهنشان دوباره پخش کنند و منجر به پریشانی و اضطراب زیادی شوند.

یکی از افکار فعلی در حال حاضر این است که درمان PTSD نگرانی اصلی در مورد مشاوره اندوه فردی استآرزو می کنم بعنوان یک فرزند پس از مرگ پدرم به نوعی مشاوره دریافت کرده باشم زیرا علائم اضطراب من در بزرگسالی ادامه داشته است.

روشی که اکنون علائم اضطراب من آشکار می شود این است که وقتی کسی در خانواده ام بیمار باشد ، بیش از حد نگران می شوماین مرا نگران می کند ، خصوصاً وقتی فرزندانم بیمار هستند زیرا می خواهم از آنها در برابر هرگونه آسیب محافظت کنممن دوست ندارم هنگام صحبت با آنها احساس بی قدرت کنم.

و بعد از آن نیز نگران می شوم وقتی کسی که دوستش دارم دیر استدر حالی که ساعت به چشم می خورد ، شروع می کنم صحنه های وحشتناک حوادث رانندگی یا فاجعه را تصور کنموقتی از چنین ترس رنج می برید ، به نظر می رسد که از دست دادن همیشه در گوشه و کنار است ، آماده است تا آنچه را که برای شما با ارزش است از بین ببرداحساس امنیت و یا رها کردن نگهبان خود دشوار استمی توانم به شما بگویم که چنین اضطرابی می تواند بسیار خسته کننده و پرانرژی باشددر صورتی که از ترس از دست دادن رنج می برید ، درمانی می تواند کاملاً کمک کند.

در اینجا مواردی وجود دارد که از تجربه خودم در زمینه درمان در طی سالهای بزرگسالی آموخته ام تا بتوانم با این نوع اضطراب مقابله کنم:

  • به همان اندازه که دوست دارید قادر به کنترل همه چیز باشید ، نمی توانیدرها کردن این آرزو در مقابله با ترس شما بسیار مهم استما موجودات آسیب پذیر هستیم اما این بدان معنی نیست که ما باید با ترس زندگی کنیماین بدان معنی است که ما همانطور که دعای آرامش توصیه می کند ، انجام می دهیم: ما این خرد را کسب می کنیم که می دانیم چه می توانیم و نمی توانیم کنترل کنیمما بر بسیاری از شرایط زندگی هیچ کنترلی نداریم ، اما همیشه کنترل چگونگی کنار آمدن و پشتکار را کنترل می کنیم.
  • درک کنید که مرگ بخشی از زندگی استما عزیزان بسیاری را در طول زندگی خود از دست خواهیم داد زیرا این امر اجتناب ناپذیر استاما با تمرکز زیاد روی ضرر و زیان بالقوه ، خود زندگی را از دست می دهیماگر دائماً نگران یا ترس هستید ، آن فرصت های شگفت انگیز را برای برقراری ارتباط با دیگران و احساس شادی از این ارتباط از دست خواهید داد.
  • به انعطاف پذیری خود اعتماد کنید تا با بحران های زندگی کنار بیاییددرست است که هر یک از ما شرایط زندگی را تحمل می کنیم که ممکن است ما را به زانو درآورداما بدانید که امکان برخاستن دوباره و همچنین یافتن قدرت و شجاعت برای زنده ماندن وجود دارد.
  • برخی ممکن است بگویند که زندگی ما با ارزش تر است زیرا ما می میریموقت خود را در کنار عزیزان خود بگذرانیدبا شهامت نشان دادن و ابراز عشق زندگی واقعی کنیدبا گذراندن وقت با کسانی که بیشتر به آنها اهمیت می دهید خاطرات ماندگاری ایجاد کنید.
  • ترس های خود را در دفتر خاطرات یا ژورنال ها بنویسیدهنگامی که ترس در درون سر شما نگه داشته می شود ، رشد می کند تا همه موارد دیگر را مسدود کندخود را به صورت مکتوب بیان کنید و به احساسات خود یک منبع امن بدهیدبعضی اوقات دیدن ترسهای شما در پرتو روز قدرت آنها را بر شما کم می کند.
  • اگر احساس می کنید که ترس یا اضطراب شما به هیچ وجه ناتوان کننده شده است ، پس وقت آن است که به دنبال یک درمانگر خوب باشیدکسی را پیدا کنید که در PTSD یا مشاوره غم و اندوه تخصص داردشما لازم نیست این کار را به تنهایی انجام دهیدهمیشه پشتیبانی و کمک در دسترس است.

درست است که مرگ و میر بخشی جزئی اجتناب ناپذیر از زندگی استبدون شک ما در طول زندگی با ضررهای زیادی روبرو خواهیم شداما این بدان معنا نیست که ما باید وقت خود را تسویه کنیم تا اکنون از آن بترسیم.

روش هایی برای مقابله و کاهش ترس و اضطراب وجود دارد تا بتوانید روی چیزهای خوب زندگی مانند توسعه روابط معنی دار متمرکز شویدهیچ کس آن توپ بلوری را برای پیش بینی آینده ندارددر ضمن ، از تمام آنچه زندگی ارائه می دهد لذت ببرید و از آن لذت ببریدعزیزان و دوستان خود را در آغوش بگیرید و از تمام آنچه که هست قدردان باشید.

https://www.healthcentral.com/article/the-fear-of-losing-a-loved-one

 


سبب شناسی اختلالات شخصیت

 

سبب شناسی اختلال های شخصیت

در سال 1921 زیگموند فروید پزشک اتریشی که مطالعات و زمینه‌ساز علم روانپزشکی مدرن است، با مشخص کردن سه عامل تکمیل شخصیت یعنی نهاد، من و فرامن به بررسی آن پرداخت. طبق دیدگاه فروید من واکنش‌های شخص را به رویدادها در زندگی واقعی سوق می‌دهد در صورتی که فرامن به عنوان وجدان عمل می‌کند و مفاهیم اخلاقی را فراهم می‌سازد..

 اعتقاد داشت که نهاد در ناخودآگاه قرار دارد و افکار و اعمال شخص را به سمتی که او کنترل ندارد هدایت می کند. همچنین معتقد بود که شخصیت همچون کوه یخ شناور ای است که قسمت بسیار کوچکی از آن در معرض دید قرار دارد و قسمت اعظم شخصیت در سطح پایین آن پنهان است. مطابقت نظر فروید آن قسمت از شخصیت که تحت کنترل نهاد است و در قسمت پایین کوه یخ قرار دارد.

 اظهار داشت که نهاد من و فرامن دائماً با هم در تعارض هستند که اغلب می تواند دلیلی بر شکل گیری کلی اختلال های شخصیت باشد و همچنین باور داشت که شخصیت در پنج سالگی شکل می گیرد. کارشناسان بهداشت روان همزمان با افزایش آگاهی خود در زمینه چگونگی شکل گیری شخصیت های نا به هنجار نظریه‌های ارائه دادند و روان پزشکان و روانشناسان نظریه های فروید را در مورد شکل گیری شخصیت در مراحل رشد دوران کودکی گسترش دادند و نتیجه گرفتند که اگر در یک یا چند مرحله از مراحل رشد دوران کودکی مشکلاتی پیش بیاید شخصیت‌های با صفات نابهنجار مثل رفتارهای ضد اجتماعی یا توأم با بی‌رحمی شکل می‌گیرد..

 آنها همچنین اظهار داشتند که اگر کودکان در اوایل زندگی باشد تجربیات آسیب زا مثل از دست دادن یکی از والدین گردن در آن مرحله از رشد تثبیت می شوند و این موضوع در سایر این مهم برای زندگی آن اثر خواهد گذاشت عاملی که یقیناً رشد شخصیت آنها را تحت تاثیر قرار می دهد و در عین حال سرانجام پزشکان و روانشناسان نتیجه گرفت گفتند که ویژگی های شخصیت می تواند ارثی و در افراد برنامه‌ریزی شده باشند آنها همچنین دریافتند که محیط می‌تواند شخصیت را شکل دهد به ویژه اینکه شخصیت یک کودک تا اندازه زیادی از کیفیت زندگی در محیط خانواده و آنچه که او دیگر آن به والدین به ویژه والدین و دیگر اعضای خانواده یاد می‌گیرند تاثیر می پذیرد.

اختلال شخصیت ضد اجتماعی در مردان خیلی بیشتر از زنان رخ می دهد زیرا مردم بسیار بیشتر از زنان به گونه‌ای تربیت می‌شوند که مستقل فکر کنند و احساسات و هیجانات را در خود نگه دارند که باعث میشود بدون فکر کردن به دیگران فقط به خودشان فکر و عمل نمایند مردم در جریان رشد یاد می‌گیرند که نسبت به دیگران خانواده عواطف و شفقت نشان ندهند چرا که این قبیل رفتارها زنان تلقی می‌شود بنابراین اگر مردم بسیار بیشتر از زنان از ابزار عواطف جلوگیری می کنند احتمال شکل گیری شخصیت ضد اجتماعی و بازداری عواطف در آنان وجود دارد و این دو می توانند با یکدیگر ارتباط داشته باشند. لازم به ذکر است که حدود 75 درصد از افراد مبتلا به شخصیت مرزی را زنان شکل می دهند.

 


انسان های بسیاری وجود دارند که بعد گذشت سالیان سال نتوانسته اند خود واقعیشان را پیداکنند آنها مانند فردی هستند که برای مدت طولانی بدون آنکه سر خود را بالا بیاورد مسیری طولانی را طی کرده است اما  ناگهان توسط تلنگری به خود اصلیش بر می گردد گویی خود واقعیش را گم کرده و شناختی از شخصیت و ویژگی های شخصیتی خود ندارد برای پیدا کردن خود واقعیتان با ما همراه باشید.


فتح جهان خودتان

 

در تنهایی غوطه ور شوید

به خودتان کمی وقت و مکان اختصاص دهید تا از انتظارات ، گفتگوها ، سر و صدای ، رسانه ها و فشارها دور شوید. هر روز مدتی وقت بگذارید تا پیاده روی کنید و فکر کنید. خود را روی نیمکت پارک بکارید و نگاه کنید. یک سفر جاده ای طولانی و متفکرانه را طی کنید. هر کاری را انجام دهید ، از هر کاری که شما را از تعمق زندگی خود دور کند و به کجا می خواهید بروید ، دور شوید. در تنهایی ، باید احساس استقلال و خودکفایی کنید ، نه تنها ، نیازمند یا ترس.

هر فرد به تنهایی نیاز دارد ، خواه برون گرا یا درون گرا ، مجرد یا در یک رابطه ، جوان یا پیر  به طور کلی به شخصیت شناسی برسد. تنهایی زمانی برای جوان سازی و صحبت کردن است ، برای صلح مطلق و برای تحقق بخشیدن به این که "تنهایی" هدفمند نیست مکان بدی برای بودن بلکه بخشی از رهایی بخش کلیت وجود شماست. 

اگر شما یک فرد خلاق هستید ، ممکن است دریابید که تنها وقت شما را در ایجاد استوک خلاقیت شما کمک می کند. در حالی که همکاری با افراد دیگر گاهی اوقات خوش است ، وقتی همیشه در محاصره افراد دیگر هستید ، واقعاً خلاق باشید. قدم عقب بروید و به خلاقیت خود ضربه بزنید.

یک اشتیاق و انگیزه جستجو کنید

وقتی به چیزی ایمان دارید یا زیبایی را در چیزی می بینید ، مهم نیست که دیگران فکر کنند چه کاری انجام می دهند. اگر چیزی پیدا کرده اید که شایسته بهترین تلاش، فداکاری و اشک ریختن شما است ، پس مهمترین پیگیری زندگی خود را پیدا کرده اید. غالباً ، این تعقیب می تواند شما را به سمت چیزی برساند که در نهایت برآورده شود.

نکته اصلی در اینجا این است که بدانیم مهم نیست که چیست. این می تواند از گرسنگی کودکان جلوگیری کند یا نقاشی شود. هیچ مقیاسی در هنگام اشتیاق وجود ندارد. یا احساس می کنید یا نمی کنید. هیچ کدام از دیگری بهتر نیست. وقتی صبح چیزی را پیدا کردید که شما را از رختخواب دور کند ، به آن بچسبید. شما فقط از آنجا شکوفا می شوید.

یک مربی  و مشاور پیدا کنید. اگرچه در نهایت جستجوی روح فقط توسط شما انجام می شود و فقط شما می توانید آنچه را که نیاز دارید تعیین می کنید ، هنگامی که به آن دست اندازهای غیرقابل اجتناب در جاده ضربه بزنید ، داشتن مربی یک منبع باورنکردنی خواهد بود با او ی توانید مشورت کنید. به دنبال کسی باشید که به او اعتماد داشته باشید و دارای یک احساس خاص از نفس باشد. چگونه آنها این کار را کردند؟ 

به آنها بگویید فرایندی که شما در حال انجام آن هستید. استرس که می دانید این سفر شماست ، اما دوست دارید از قدرت آنها به عنوان راهنمای استفاده کنید. تا آنجا که می توانید به آنها نگاه کنید. به نظر می رسد چه چیزی آنها را زمین زده و باعث می 

شود آنها چه کسانی باشند؟ چگونه آنها آن را پیدا کردند؟ چگونه آنها در مقابل خودشان صادق هستند؟

یک سیستم پشتیبانی برای هرگونه تاکتیک خودسازی مهم است. بسیاری از مردم درک نخواهند کرد که چه چیزی را طی می کنید و برعکس کردن موضوع را به عنوان یک حالت خاموش و روشن از درون صفحه بیرون می کشند. از این مربی به عنوان تابلوی صدابرداری نیز استفاده کنید ، برای آنچه که در مقابل آن قرار گرفته اید خروجی مطمئناً مفید خواهد بود.

مسیر شغلی خود را مرتب کنید. اگر در همه جای دنیا مشغول سرگردانی هستید و به دنبال "تناسب" مناسب هستید ، احتمال دارد که در داخل راضی نباشید. شما می توانید از تغییر شغل به عنوان بهانه ای برای عدم تحقق کامل پتانسیل واقعی خود استفاده کنید. با علاقه واقعی به آنچه دوست دارید انجام دهید ، خود را بیابید. اگر پول مسئله ای نبود ، روزهای خود را صرف انجام چه کاری می کنید؟ از چه راهی می توانید از این فعالیت / مهارت استفاده کنید؟

مدتی را صرف مشارکت آزاد کنید. به آنچه دوست دارید و دوست ندارید فکر کنید. فکر می کنید فراتر از آن چیزها به ایده های دیگر که به سادگی در هنگام ارتباط در ذهن شما پر می شوند. سابقه این موارد را حفظ کنید. سپس به سؤال شغلی برگردید و به انجمن های آزاد نگاه کنید. به نظر می رسد کدام نوع حرفه ای بیشتر با چیزهایی که هیجان زده ، حرکت کرده و واقعاً شما را از تمرینات انجمن آزاد انرژی می بخشد ، ژل می کند؟ همانطور که آلن د بوتون می گوید ، این تمرین در جستجوی "بوق های شادی" در میان کاکوفونی کارهای ، دست ها و انتظارات است.

البته به خاطر داشته باشید که کار ممکن است جایی که "فراخوان" شما نباشد. اگر اینگونه باشد ، شما باید تعادل زندگی و زندگی را به کار بگیرید که به شما امکان می دهد "خود واقعی" خود را بیشتر در خارج از محیط کار دنبال کنید ، حتی اگر این به معنای ساعات بیشتر و درآمد کمتری باشد. این ممکن است ، به ویژه اگر در جستجوی پیدا کردن و حفظ حس واقعی خودتان باشید.

دیدگاهتان را عوض کنید


بگذارید نیازهای همه را دوست داشته باشید. بپذیرید که برخی افراد بدون توجه به آنچه انجام می دهید به شما فکر می کنند. فراموش کردن آنچه دیگران فکر می کنند مهم است زیرا شما نمی توانید همه را خوشحال کنید. و در حالی که ممکن است شما نمی خواهید افراد نزدیک خود را ناامید کنید ، آنها باید شما را خوشحال کنند. تا زمانی که شما فقط برای تحقق ایده های دیگران درباره اینکه چه کسی بودن باشید ، به زندگی خود ادامه می دهید ، هرگز نمی دانید که واقعاً چه کسی هستید. این فکر به طور خلاصه توسط ریموند هال خلاصه می شود: "کسی که خود را متناسب با همه می کند ، بزودی خودش را ترک می کند."

درک کنید که وقتی فردی عادات معمول خود را تغییر دهد و بالغ تر و دوست داشتنی تر شود ، برخی از افراد به حسادت ، ترس و ناراحتی تبدیل می شوند (برخی دیگر آن را دوست دارند). این برای رابطه ای که شما همیشه داشته اید تهدیدی است و آنها را وادار می کند تا نگاه سرد و سخت به خودشان بیندازند ، که ممکن است آنها مایل به انجام آن نباشند. به این افراد فضای و دلسوزی بدهید. آنها ممکن است به موقع دور شوند. اگر این کار را نکنند ، بگذارید. شما به آنها احتیاج ندارید

منفی را رها کنید. اگرچه به نظر می رسد انتزاعی است ، اما دشوار نیست. یک تلاش آگاهانه برای به حداقل رساندن قضاوت - دیگران ، اشیاء و خودتان داشته باشید. این به دو دلیل است:
1) قدرت تقویت کننده تغذیه ای است و می تواند به معنای خوشبختی که ماسک های "گمشده" هستند به وجود بیاورد
2) باز کردن ذهن شما به تجربیات جدید و افراد جدید (که قبلاً آنها را از یادداشت بردید) کاملاً به شما نشان می دهد. دنیای جدیدی که شاید بهتر از دنیایی باشد که قبلاً می دانستید - یکی که در آن می توانید گوشه ای از آسمان ، قلعه خود را روی یک ابر، طاقچه خود در این دنیای دیوانه پیدا کنید.

سعی کنید هر روز کاری را انجام دهید که می خواهید آن را "عجیب" ، "غیر منطقی" یا ساده "ناراحت کننده" قلاب کنید. بیرون آمدن از منطقه شما نه تنها چیزی را به شما یاد می دهد بلکه شما را وادار می کند تا شما را بشناسند - چه چیزی قادر هستید ، چه چیزی را دوست دارید ، چه چیزی را که قطعاً دوست ندارید ، و آنچه قبلاً از دست رفته بودید.