سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بهبود روابط عاطفی

سبب شناسی اختلالات شخصیت

 

سبب شناسی اختلال های شخصیت

در سال 1921 زیگموند فروید پزشک اتریشی که مطالعات و زمینه‌ساز علم روانپزشکی مدرن است، با مشخص کردن سه عامل تکمیل شخصیت یعنی نهاد، من و فرامن به بررسی آن پرداخت. طبق دیدگاه فروید من واکنش‌های شخص را به رویدادها در زندگی واقعی سوق می‌دهد در صورتی که فرامن به عنوان وجدان عمل می‌کند و مفاهیم اخلاقی را فراهم می‌سازد..

 اعتقاد داشت که نهاد در ناخودآگاه قرار دارد و افکار و اعمال شخص را به سمتی که او کنترل ندارد هدایت می کند. همچنین معتقد بود که شخصیت همچون کوه یخ شناور ای است که قسمت بسیار کوچکی از آن در معرض دید قرار دارد و قسمت اعظم شخصیت در سطح پایین آن پنهان است. مطابقت نظر فروید آن قسمت از شخصیت که تحت کنترل نهاد است و در قسمت پایین کوه یخ قرار دارد.

 اظهار داشت که نهاد من و فرامن دائماً با هم در تعارض هستند که اغلب می تواند دلیلی بر شکل گیری کلی اختلال های شخصیت باشد و همچنین باور داشت که شخصیت در پنج سالگی شکل می گیرد. کارشناسان بهداشت روان همزمان با افزایش آگاهی خود در زمینه چگونگی شکل گیری شخصیت های نا به هنجار نظریه‌های ارائه دادند و روان پزشکان و روانشناسان نظریه های فروید را در مورد شکل گیری شخصیت در مراحل رشد دوران کودکی گسترش دادند و نتیجه گرفتند که اگر در یک یا چند مرحله از مراحل رشد دوران کودکی مشکلاتی پیش بیاید شخصیت‌های با صفات نابهنجار مثل رفتارهای ضد اجتماعی یا توأم با بی‌رحمی شکل می‌گیرد..

 آنها همچنین اظهار داشتند که اگر کودکان در اوایل زندگی باشد تجربیات آسیب زا مثل از دست دادن یکی از والدین گردن در آن مرحله از رشد تثبیت می شوند و این موضوع در سایر این مهم برای زندگی آن اثر خواهد گذاشت عاملی که یقیناً رشد شخصیت آنها را تحت تاثیر قرار می دهد و در عین حال سرانجام پزشکان و روانشناسان نتیجه گرفت گفتند که ویژگی های شخصیت می تواند ارثی و در افراد برنامه‌ریزی شده باشند آنها همچنین دریافتند که محیط می‌تواند شخصیت را شکل دهد به ویژه اینکه شخصیت یک کودک تا اندازه زیادی از کیفیت زندگی در محیط خانواده و آنچه که او دیگر آن به والدین به ویژه والدین و دیگر اعضای خانواده یاد می‌گیرند تاثیر می پذیرد.

اختلال شخصیت ضد اجتماعی در مردان خیلی بیشتر از زنان رخ می دهد زیرا مردم بسیار بیشتر از زنان به گونه‌ای تربیت می‌شوند که مستقل فکر کنند و احساسات و هیجانات را در خود نگه دارند که باعث میشود بدون فکر کردن به دیگران فقط به خودشان فکر و عمل نمایند مردم در جریان رشد یاد می‌گیرند که نسبت به دیگران خانواده عواطف و شفقت نشان ندهند چرا که این قبیل رفتارها زنان تلقی می‌شود بنابراین اگر مردم بسیار بیشتر از زنان از ابزار عواطف جلوگیری می کنند احتمال شکل گیری شخصیت ضد اجتماعی و بازداری عواطف در آنان وجود دارد و این دو می توانند با یکدیگر ارتباط داشته باشند. لازم به ذکر است که حدود 75 درصد از افراد مبتلا به شخصیت مرزی را زنان شکل می دهند.