سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بهبود روابط عاطفی

فرض کنید از همسر یا نامزدتان می خواهید به یک کلاس یا همایش بهبود فردی مثلا تحت عنوان «چگونه مسائل روزمره زندگی را حل کنیم» .
اما همسرتان هیچ اشتیاقی به این موضوع نشان نمی دهد و تازه شما را مورد شماتت قرار می دهد و می گوید: « ولش کن بابا، حوصله داریا!»

 

در این صورت باید چه کار کنیم؟

اولین و مهم ترین نکته !

این است: «شما نمی توانید کسی را تغییر بدهید، مگر اینکه خودش بخواهد!» این جمله آقای ویلیام گلسر، در تئوری انتخاب، یک اصل مهم برای کسانی است که در زمینه بهبود فردی و رفتاری فعالیت می کنند.

حتی اگر تفنگ هم روی سر کسی بگذارید، نمی توانید او را مجبور به یادگیری کنید.
مگر اینکه خودش هم بخواهد که موضوعی تازه را یاد بگیرد.
بنابراین با دعوا، بداخلاقی و گفتن حرف هایی مثل «اگه نیای دیگه دوستت ندارم» و «توهمیشه با حرفای من مخالف بودی» نمیتواند اثر مثبتی داشته باشد.

 

نکته دوم!

اگر به این عبارت دقت کنیم می بینیم نوشته «بهبود فردی!» بنابراین ابتدا هر تغییری را از خود باید آغاز کنیم.
حتما کسانی را دیده اید که به یک کلاس آموزشی رفته اند و سپس می خواهند به کل اعضای خانواده آن را یاد بدهند و همه مشکلات را حل کند!

میخواهید بدانید چگونه می  توانید دیگران را با خود همراه کنید؟

توصیه من این است. با یادگیری مهارت های بهبود فردی، زندگی خود را آنقدر بهبود ببخشید که دیگران تحت تاثیر قرار گیرند و از شما بپرسند «چی شد که به اینجا رسیدی؟»

البته ممکن است بپرسید پس چرا خیلی ها تغییری نمی کنند؟ پاسخ این است. یا آموزش آنها مشکل داشته یا خود آنها درست آموزش ندیده اند.

 

 

بنابراین ابتدا خود را تغییر بدهید. اما این را به بقیه لازم نیست بگوئید.
آنها خود، این تغییرات را در شما به مرور زمان می بینند و اشتیاق پیدا می کنند که خودشان هم تغییر کنند.
مثلا من خودم در دبیرستان و راهنمایی به شدت شلوغ و به قول معروف شروشیطان بودم و بلد نبودم این شیطنت را چطور کانالیزه کنم!
اما اکنون یادگرفته ام که چطور با بهبود فردی خودم، دیگران را تحت تاثیر قرار دهم و تجربیات ارزشمندم را در این زمینه در اختیار دیگران قرار دهم. آیا من تغییرات زندگی ام را همه جا فریاد زدم؟ خیر!
من تنها خودم را تغییر دادم و به این ترتیب همه این تغییرات دیدند و اکنون مشتاقند که بتوانند خودشان را تغییر دهند.

جمله معروفی از یک کشیش هست با این مضمون: «کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر دهم . بزرگتر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است و من باید انگلستان را تغییر دهم.
بعدها انگلستان را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم و در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده را متحول کنم،
و اینک در آستانه مرگ هستم فهمیدم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم شاید می توانستم دنیا را هم تغییر دهم !!»

این موضوع را می توانید در زندگی روزمره خودتان هم ببینید. مثلا کسانی که عقاید دینی یا شخصی خودشان را به زور می خواهند در مغز شما فرو کنند! حتما شما هم از دست آنها کلافه شده اید!

 

نکته سوم!

آموزش برای این است که خود را تغییر دهید. آموزش چماقی برای کوبیدن در سر دیگران نیست!

منظور چیست؟ حتما دیده اید کسانی را که فکر می کنند چون در زمینه ای خاص مطالعه کرده اند، از دیگران بیشتر می فهمند و دائما در حال ایراد گرفتن از دیگرانند! آنها آدم های خطرناکی هستند!

بنابراین آموزش باید به گونه ای باشد که:

  1. بدانیم چماقی برای تخریب دیگران نخواهد شد.
  2. اول از همه از خودمان تغییر را شروع کنیم.
  3. کاری به دیگران نداشته باشیم. بر دیگران با رفتارهای خوبمان تاثیر بگذاریم. نه با نصیحت و غرولند و ایراد گرفتن!

میخواهم با یک داستان و رویداد شخصی این بحث را به اتمام برسانم:

یادمه وقتی ازدواج کرده بودم، همسرم چندان علاقه ای به بهبود فردی نداشت. من میتوانستم او را شماتت کنم و بگم مثل من باش!

اما به جای اینکار یادمه یکی از بهترین کتاب های مارتین سلیگمن به نام خوشبینی آموخته شده رو خوندم. این کتاب و سایر کتاب هایی که میخواندم تاثیر خود را روی من گذاشت و به زودی همسرم پی برد که دچار تغییرات بسیار خوبی شده ام.
او از من خواست کتاب هایم را در اختیار او هم قرار دهم تا بخواند. او تا آن موقع کتاب های بهبود فردی نخوانده بود.
اما من سعی کردم آنقدر خودم را ارتقا بدهم و بالا ببرم که او را با خودم به بالا بکشم! بنابراین ارتباطم را روز به روز با او بهتر کردم، لحظه به لحظه به او عشق بدهم و حالشو بهتر کنم.
نتیجه این شد که او حتی از من جلو زد و هر روز کتاب های بیشتری میخواند. حتی بعد از مدتی من از او چیزای زیادی یاد میگرفتم و رفتارهای بعضا اشتباهم را به من یادآور می کند.

در یک کلام: خود را تغییر بدهید، تا دنیا را تغییر بدهید.

منبع