سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بهبود روابط عاطفی

تله ایثار چیست؟

به طور کلی ایثار به معنای از خود گذشتگی و فداکاری در جهت رفع نیاز یا خواسته ی دیگران است.
تله ها هم که پیش از این معرفی کرده ایم. تله ها الگوهای رفتاری تکرار شونده هستند. ریشه ی آنها هم محیط و افراد پیرامون ما در دوران کودکی است.

بنابراین تله بی ارزشی عبارت است از یک الگوی تکراری از ایثار و از خود گذشتگی افراطی برای رفع نیازهای دیگران. یا به عبارت دیگر ابتلا به از خود گذشتگی و فداکاری بیش از حد.

علل ایجاد طرحواره ایثار چیست؟

همان طور که گفتیم، ریشه طرحواره ایثار در دوران کودکی است. اما دقیقا چه اتفاقاتی در کودکی افراد مبتلا به این تله افتاده؟ پدر و مادر آنها چه رفتاری با آنها داشته اند؟

1- انتظار والدین از کودک بیش از اندازه بوده

2- کودک فقط وقتی مورد توجه قرار گرفته که نیاز دیگران را برطرف می کرده

3- بی اهمیتی والدین به نیازهای کودک

4- نقش والدگونه پیدا کردن کودک

نشانه های افراد مبتلا به این تله

اگر موارد زیر تا حد زیادی در رفتار و شخصیت شما باشند، به این تله شخصیتی گرایش دارید:

  • رفع نیازهای دیگران را بر نیازهای خودم ترجیح می دهم و گرنه احساس گناه می کنم.
  • هر چقدر هم که کار داشته باشم، باز هم وقتی نیاز باشد از کارم می زنم و به کار دیگران می رسم.
  • مردم مرا فردی می بینند که برای دیگران زیاد کار می کنم، ولی برای خودم کاری نمی کنم.
  • برای من خیلی دشوار است که از دیگران بخواهم نیازهایم را برآورده کنند.
  • تنها وقتی خوشحال می شوم که بتوانم اطرافیانم را خوشحال کنم و کاری برای آن ها انجام دهم.
  • نمی توانم به خواسته های دیگران نه بگویم.
  • علاقه زیادی به برطرف کردن درد و رنج بقیه دارم.
  • همیشه بی توقع به دیگران کمک می کنم و این حس رضایت به من می دهد.
  • در محل کارم سعی می کنم کارهای همکارهای خود را هم انجام دهم تا به آنها کمک کرده باشم.
  • در قبال دیگران بیش از اندازه احساس مسئولیت می‌کنم. به دیگران خدمات زیادی می‌دهم.
  • آنقدر به دیگران خدمت می‌کنم که معمولاً به ضرر خودم تمام می‌شود.
  • اکثراً احساس می‌کنم که دیگران از مهربانی من سوء استفاده می کنند. (درحالیکه این خودم هستم که چنین موقعیت‌هایی را ایجاد می‌کنم.)
  • در صورتی که به خواسته دیگران نه بگویم، احساس گناه و خودخواه بودن می‌کنم.
  • سنگ صبور اکثر افراد اطرافم هستم و مدام به درد و دل دیگران گوش می دهم و با آنها همدردی می‌کنم. ولی خودم هیچ کسی را برای دردودل کردن ندارم.
  • در روابط اجتماعی خود دوستان زیادی دارم. هرچند نیازهای خودم معمولاً در این روابط برطرف نمی‌شود.
  • طرحواره ایثار خود را در روابط عاطفی نیز نشان می‌دهد. این افراد اکثراً با کسانی ارتباط برقرار می‌کنند که مشکلی دارند. به‌طور مثال، آنها جذب افرادی می‌شوند که اعتیاد دارند، معلولیت جسمی دارند، از نظر مالی تامین نیستند، خانواده آنها را طرد کرده است، طلاق گرفته‌اند و یا شکست عاطفی خورده‌اند.

راه درمان مبتلایان به این طرحواره

مراحل درمان این تله طبق طرحواره درمانی:

1- شناسایی

اولین گام در درمان هر طرحواره ای، شناخت تله و پذیرفتن آن است.
باید شخص مبتلا به این تله یاد بگیرد که خودش نیز نیازهایی دارد که باید در اولویت قرار گیرند. او باید ذهنیت خود را عوض کند و این فکر را از سرش بیرون کند که او مسئول دیگران است. زیرا توجه زیاد به نیازهای دیگران هم آن ها را پرتوقع می کند و هم باعث می شود که خود شخص آسیب ببیند.

2- ارتباط با کودک زخم خورده درون

مهم است که وقتی تله شما فعال می شود، بتوانید با کودک درون خود احساس همدردی کنید. اکنون زمان آن است که نیازهایی را که در کودکی از سوی والدین شما تأمین نشده، خودتان مورد توجه قرار دهید. مانند والدی دلسوز با کودک زخم خورده ی درونتان برخورد کنید و او را نوازش کنید.

3- عملکرد و رفتار

شخصی که این طرحواره را دارد، نیاز هست که آرام آرام الگوهای رفتاری خود را عوض کند. دیگران را تشویق کند که خودشان کار خود را انجام دهند و از کمک های افراطی به دیگران پرهیز کند.

باید مهارت نه گفتن را بیاموزید. مطمئن باشید که دیگران نیز توانایی دارند و بدون کمک شما نیز می توانند به نیازهای خود به نحو مطلوب رسیدگی کنند. خود را توانا و دیگران را ناتوان ندانید.

منبع


 

اصلاً مهم نیست با چه قدرتی ضربه بزنی. مهم اینه که با چه قدرتی، ضربه را مهار کنی و رو به جلو ادامه بدی[ان 1]

— سیلوستر استالونه، راکی بالبوآ (فیلم)

هنگامی که مدیران می‌خواهند بین دو کاربری که مشاجره کرده‌اند، قضاوت کنند، باید به هر دو کاربر پرخاشگر، تذکر جدی دهند. کاربران یا حتی مدیران و دیوانسالارانی که در مذاکرات شرکت می کنند و مذاکراتشان به مشاجره تبدیل می شود، قانون کنترل خشم را به یاد داشته باشند:

 بچه نباشید

فرق بین بچه‌ها و آدم‌بزرگ‌ها، در درک یک مورد است: واقعیت[1]؛ سعی کنید خطاها و جنایت‌های دیگران را توجیه نکنید. سعی کنید واقعیت‌ها را بپذیرید، هرچند تلخ باشند. فقط بچه‌ها از پذیرفتن حقیقت عاجزند. فقط بچه‌ها دنیا را به چشم سیاه و سفید (صفر و صد) می‌بینند؛ آدم‌بزرگ‌ها مفهوم مطلقی در جهان نمی‌پذیرند؛ آدم‌بزرگ‌ها، همه‌چیز را نسبی می‌بینند؛ آدم‌بزرگ‌ها می‌پذیرند که 5? خوبِ مطلق است، 5? بدِ مطلق، 90? تفاوت‌ها. آدم‌بزرگ‌ها هیچ‌وقت ندانسته قضاوت نمی‌کنند.

مهم‌تر از همه اینکه، آدم‌بزرگ‌ها بچه نمی‌شوند، چراکه بچه‌زرنگ‌ها (ریاکار، دروغگو، زیرآب‌زن، آدم‌فروش، ...) هم بشوند، بازهم بچه‌اند! پس شما هم سعی کنید بچه نباشید.

اعتراف به اشتباه

در موقع اشتباه، چند مورد را هرگز انجام ندهید:

  1. انکار
  2. توجیه
  3. حمله? شخصی (متلک‌اندازی، تحقیرکردن یا قشون‌کشی)
  4. دهن‌کجی: استفاده از جملات کنایه‌آمیز؛ نپذیرفتن تقصیرات، فرافکنی و مقصر قلمدادکردن دیگران

حسن نیت، نه سوء ظن

هرگز در مورد دیگران فکر نکنید. قضاوت هم نکنید. سؤال کنید. سؤال باعث می‌شود سوء ظن شما نسبت به طرف مقابل از بین برود.

مباحثه

وقتی مطمئن هستید فرد مقابل شما خشمگین است، با او به صراحت نگویید عصبانی هستی. یقیناً او به فاز لاک دفاعی (انکار) می رود. بلکه باید با حلقه مهربانی، همدل کنید:

  1. حمله مستقیم نکنید: با قاطعیت نگویید شما خشمگین هستید، چون طرف مقابل، در حالت گارد (فاز دفاعی) فرو می‌رود.
  2. همدلی: من حس می‌کنم + حسن نیت: من حس می کنم تو می خواستی مقاله را اینگونه بهبود دهی.
  3. سوال: به نظرت ؟ یا فکر نمی کنی؟: فکر نمی کنی اگر، از این روش پیش بریم، بهتره؟

داوری

هنگامی که مدیران می‌خواهند بین دو کاربری که مشاجره کرده‌اند، قضاوت کنند، باید به هر دو کاربر پرخاشگر، تذکر جدی دهند. چرا که تذکر به یکی از طرفین مشاجره و دعوا، موجب می‌شود که بپندارد، به او تبعیض روا شده است و از اینرو، عصبی‌تر می‌گردد. می‌توان گفت، سایت ویکی‌پدیا همچون زمین فوتبال است. زمانی که دو بازیکن، شروع به پرخاشگری و مشاجره می‌کنند، داور به هر دو طرف تذکر جدی می‌دهد، تا با ایجاد حس ترس (از کارت گرفتن)، بتواند جو التهاب را بخواباند.

خصوصیات افراد خشمگین

زمین به خاطر ما، منفور شد. چرا که از گناهان ما، خار و تیغ رویاند... ما از خاک برآمدیم، و به خاک برخواهیم گشت.[ان 2]

— دنزل واشنگتن، کتاب عیلی

خصوصیات رفتاری

رفتار و گفتار، همیشه بیانگر طرز رفتار هستند:

  1. کمال‌گرایی یا کمال‌پرستی (به انگلیسی: perfectionism): انسان‌های خشمگین، همیشه به ایده‌آل‌ها در زندگی می‌اندیشند. از نظر اینها، همه‌چیز باید به بهترین سبک انجام شود.
  2. توقع بیش از حد: انسان‌های خشمگین، بی‌دلیل از دیگران، متوقع و طلبکار می‌شوند.
  3. مهرطلبی: بعضی از کاربران ویکی‌پدیا، خشم را فروخورده، بروز نمی‌دهند تا در وجهه عمومی خراب نشوند. رفتار این گروه، مصداق بارز مهرطلبی است. روزانه بارها انسان‌ها عصبانی می‌شوند، ولی راه درمان فروخوردن خشم نیست. این کار باعث به‌هم‌ریختگی اعصاب می‌شود یا همچون دیگی، خواهید ترکید. بهترین رفتار این است که کاملاً اصولی، خشمتان را ابراز دهید.
  4. وابستگی: افراد خشمگین، همیشه در زندگی به دیگران وابسته اند.
  5. منت‌گذاری بر دیگران: آدم‌های خشمگین همیشه در گذشته سِیر می‌کنند و بنابراین، همیشه خاطرات قهرمانی خود و تلخ گذشته دیگران را در ذهنشان می‌چرخانند. از اینرو، همیشه بر سر دیگران منت‌گذاری می‌کنند.
  6. کنترل‌گری: کنترل افراد، مانند وپ:کمین، ناشی از تفکرات بیمارگونه افراد خشمگین است.
  7. قیاس‌بندی، تطبیق‌گری: افراد خشمگین، دائماً دو مورد متفاوت را با هم مقایسه می کنند. این باعث خشم دیگران می‌شود. یادتان باشد که در جهان، هیچ دو پدیده‌ای در یک زمان، تحت شرایط محیطی یک مکان، رخ نداده‌است.

خصوصیات گفتاری

افراد خشمگین، بر اثر موقعیتشان در ویکی، یکی از دو سبک زیر را انتخاب می‌کنند:

  1. قلدربازی، لات‌بازی، فحاشی: سبک گفتار افراد فرودست (کاربر تازه‌وارد)
  2. متلک‌اندازی، کنایه، دهن‌کجی: سبک گفتاری افراد فرادست (کاربر مقام‌دار)

خصوصیات افکاری

افراد خشمگین، به دلیل اینکه دائماً افکار منفی را در ذهنشان نگه می‌دارند، نمی‌توانند از زندگی لذت ببرند:

  1. سادیسم (مانند فخرفروشی و تحقیر افراد فرودست)
  2. سوءظن و قضاوت نابه‌جا (پارانویا) به جای پرسش
  3. کینه‌توزی و انتقام‌گیری
  4. عذاب وجدان و حس گناه بعد از قضاوت نابجا و سوءظن
  5. اعتیاد به رفتارهای بی‌حس کننده:
    1. مذهب (ر.ک به اشخاص پارانویید)
    2. بازی کامپیوتری
    3. مواد مخدر
    4. مشروبات الکلی
    5. اضافه کاری (رک. به معضل شخصیتی وسواسی-جبری)
    6. وسواس (به طور عمده به تمیزی یا طهارت)
    7. خواندن مداوم اخبار و حوادث (تلویزیون، اینترنت، روزنامه)
    8. دگرآزاری[ان 3] (ن.ک به بیماران شخصیتی ضداجتماعی [ان 4])
  6. قهرمان‌سالاری (بت‌سازی) و فردپرستی
  7. داشتن تفکر مطلق (پسوند ترین، مانند بهترین، زیباترین، زشت‌ترین، کثیف‌ترین، برترین)، به جای نسبی (پسوند تر، بهتر، برتر، زشت‌تر، زیباتر، کثیف‌تر)
  8. مقایسه بین دو نفر (قیاس مع‌الفارق؛ به طور کل حتی دوقلوها هم، مثل هم رفتار نمی‌کنند و اثر انگشتشان یکسان نیست)
  9. تصمیم‌گیری به جای همه (خانواده، دوست، همسر؛ در کل خودشان را وکیل-وصی همه انسان‌ها می دانند)
  10. علاقه به کار انفرادی، به جای کار تیمی (به خاطر ضعف ارتباطاتی، ضعف متقاعد کردن دیگران یا خودشیفتگی)
  11. سرمایه‌گذاری بیش از حد روی دیگران (مثل بخشیدن چیزی به دیگران، بدون سنجش میزان لیاقتشان، این کار علاوه بر متوقع بارآوردنشان، آنها را رفاه‌زده، بی‌اراده و بی‌انگیزه می‌سازد)
  12. احساس ندامت، پس از «سرمایه‌گذاری بیش از حد روی دیگران» (به دلیل اینکه، پیش‌بینی شان برآورده نشده، حس می‌کنند انرژی، وقت و ثروتشان را بی‌دلیل هدر داده‌اند)



حتما در زندگی شما پیش آمده که خودتان را بیش از حد به چیزی، شخصی یا جایی وابسته دیده اید و یا حس کرده اید به شخص یا چیزی آن قدر وابسته شده اید که ترک کردن آن برایتان امکان پذیر نباشد یا حتی فکرکردن به کنار گذاشتنش در شما ایجاد وحشت و هراس کند. صحبت از وابستگی بیمارگونه ای است که تعادل احساسی ما را رد زندگی از بین می برد و باعث نابودی اعتماد به نفس در فرد می شود. در این مطلب به انواع وابستگی، عوارض و راهکارهای درمانی برای وابستگی ناسالم پرداخته ایم.

 

چرا وابسته می شویم؟ 

شکست های ما یکی از مهم ترین علل وابستگی هستند. همه ما در ناخودآگاه مان از این که به تنهایی کافی و کامل نیستیم در عذابیم. گاهی فرد در دوران کودکی به این نتیجه می رسد که به تنهایی قادر به انجام کاری نیست و همواره به دیگران نیازمند است. چنین فردی در بزرگسالی نیز به این باور می رسد که برای بقا و ادامه زندگی وابسته به دیگران است و همواره به کمک دیگران نیازمند است. چنین باوری معمولا در نتیجه حمایت های بیش از حد والدین در دوران کودکی ایجاد می شود و سرچشمه شکل گیری شخصیت وابسته است.

 

این افراد خود را بسیار آسیب پذیر می دانند که مانند یک کودک همواره محتاج کمک و توجه دیگران هستند و به همین دلیل بسیار حساس و زودرنج اند.

 

وابستگی چند نوع است؟ 

برای آشنایی بیشتر با عوارض ناشی از وابستگی ناسالم ضرورت دارد هم وابستگی سالم و هم وابستگی ناسالم تعریف شود تا با مقایسه آنها نسبت به موضوع اشراف نسبتا کاملی پیدا کنیم.

 

وابستگی سالم: در وابستگی سالم، فرد در زمان مناسب و در صورت نیاز، مستقیما درخواست کمک می کند. در روابط با دیگران احساس امنیت، اعتماد و علاقه به میزان کافی وجود دارد. روابط سالم و در حد اعتدال بوده و هر یک از طرفین در رابطه برای دیگری ارزش و اهمیت قایل هستند. طرفین در عین 

 

حال که به نیازهای خود توجه دارند، حس محبت و همدلی را نیز از طرف مقابل خود دریغ نمی کنند و خویشتن حقیقی خود را فراموش نمی کنند.

 

وابستگی ناسالم: در وابستگی ناسالم فرد سعی دارد طرف مقابل را تحت کنترل و نفوذ خود قرار دهد و به دلیل ترس از طرد شدن مانند یک قربانی هرگونه تحقیری را تحمل کند.

 

بیماری وابستگی چه علامت هایی دارد؟ 

زمانی که ما آنچنان مجذوب کسی شده ایم که احساس می کنیم با نبودن او، ما نیز نابود می شویم، در این حالت دچار وابستگی بیمارگونه شده ایم. برای تجربه این وضعیت می توانیم به شخصی فکر کنیم که ما را اذیت می کند، ولی نمی توانیم آن را رها کنیم یا ارتباطی را تصور کنیم که ما را ناراحت می کند و عذاب می کشیم.

 

افراد وابسته تنهایی برایشان غیرقابل تحمل و ناامیدکننده است. اغلب این افراد در زندگیشان مسوولیت های اصلی را به دیگران می سپارند. این افراد به تصمیم ها و اعمال خود اعتماد ندارند و نیازمندند دایما در طول زندگی و کاردرستی اعمالشان از سوی دیگران تایید شود. فرد وابسته برای حفظ کردن افراد در کنار خود از هیچ کاری دریغ نمی کنند و حتی به اعمالی تحقیرآمیز و ناخوشایند دست می زنند.

 

افراد وابسته به محض جدایی از کسی که آن ها را حمایت کرده و تکیه گاه آن ها بوده است یا دچار افسردگی شده یا فورا خود را وارد رابطه دیگری می کنند تا حمایت های لازم را از طریق او کسب کنند و در چنین شرایطی احتمال ارتکاب اشتباه بسیار بالاست. فرد وابسته هنگام صحبت و بحث با دیگران حتی اگر با نظر طرف مقابل مخالف باشند او را تایید می کنند تا مبادا با ابراز مخالفت موجب ناراحتی و از دست دادن طرف مقابل شوند. افراد وابسته به شدت احساس نیاز به مراقبت دارند و از فرمانبربودن هراسی ندارند.

 

انواع عوارض وابستگی ناسالم چیست؟ 

یک رابطه مخرب ناشی از وابستگی باعث می شود که همیشه وحشتی در شخص وجود داشته باشد که مبادا طرف مقابل او را تنها بگذارد یا به او دسترسی نداشته باشد. این افراد اغلب ناامید و اندوهگین اند. وابستگی عاطفی اعتماد به نفس را «تخریب می کند» و همیشه احساس خشم، تردید نسبت به خود، ترس از طردشدن، ترس از تنهایی، حس عدم امنیت، شرم، حقارت یا ترس از این که دیگران شما را دوست نداشته باشند یا از شما قدردانی نکنند وجود دارد.

 

فردی که از وابستگی عاطفی رنج می برد، فقط برای دیگران زندگی می کند و خودش را نادیده می گیرد. زمانی که با دوستانش است، خودش را فراموش می کند، زمانی که مشغول کاری می شود، خودش را تمام و کمال وقف آن کار می کند تا مورد پسند و قبول دیگران قرار گیرد و یا ذره ای از او قدردانی کند. در وابستگی، فرد شروع می کند به گدایی کردن توجه و در عمق وجود خود، احساس رضایت نمی کند و نیاز به تایید و تصویب دائمی از سوی دیگران دارد.

 

از مطالبه حق خود خجالت می کشد و به راحتی اظهار عقیده نمی کند، به دیگران محبت می کند تا رهایش نکنند. افراد وابسته در رابطه عاطفی اکثر مشکلات را متوجه خود می دانند و «نه» گفتن برای آن ها کابوس است چون احساس شایستگی نمی کند. روابط افراد وابسته به سمت کسانی که رابطه سالم دارند نمی رود بلکه به سوی افراد باج گیر جذب می شوند.

ویژگی های وابستگی سالم چیست؟ 

در وابستگی سالم، کسی در دیگری حل نمی شود و رابطه سرشار از اعتماد، اطمینان، انعطاف پذیری و خالی از اضطراب، ناامنی، سوءظن و رفتار خصمانه است. وابستگی سالم وابستگی است که هیجان هایی که دو طرف نسبت به هم دارند معقول و منطقی است. فهم یکدیگر وجود دارد اما الزامی ندارد که دو طرف عین هم بفهمند. در وابستگی سالم احساس شایستگی در زندگی، شفافیت، تغییر و پیش بینی پذیری در طرفین وجود دارد.

 

دلبستگی بهتر از وابستگی است

دلبستگی یعنی این که با آنچه در ارتباط قرار گرفته ایمو به آن عشق می روزیم یا دوستش داریم احساس وحدت و یگانگی کنیم و با وجود لذت شادمانی، سعادت و خوشی در آن، ما نیز خشنود شویم. در این حالت، بودن یا نبودن، او در کنار ما، احساس بسیار خوب یا بسیار بد به ما نمی دهد، بلکه وجود او باعث حس رضایت در درون ما می شود.

 

به عبارتی دیگر، با نبودن او باز هم احساس رضایت در ما باقی مانده و حال خوبمان را می توانیم حفظ کنیم. درواقع یک فرد بالغ قادر به تشخیص یک رابطه سالم میان خود و دیگران خواهدبود. او می تواند میان یک رابطه مبتنی بر ساختار صحیح و یک وابستگی افراطی و خاجر از تعادل را تشخیص دهد و خود را از گرفتار شدن در تله های چنین ارتباطی برهاند.

 

یادمان نرود بسیاری از افراد ممکن است در مقاطعی از زندگی خود دچار چنین ارتباطی شوند. این یک ایراد محسوب نمی شود. مهم این است که با مشاوره صحیح بتوانیم خود را از چنین ارتباطی برهانیم و یک رابطه متعادل با اطرافیانمان داشته باشیم.

 

9 راهکار برای از بین بردن وابستگی های مخرب

 

1- وابستگی ناسالم خود را بشناسید 

آگاهی نسبت به وجود وابستگی، خود قدم بزرگی است که در این راه بر می دارید و با وجود همه مشکلاتی که دارید و همه ترس ها و نگرانی هایتان همواره روی پاهان خودتان می ایستید. شما قوی هستید و هم اکنون با استفاه از این آگاهی از وابستگی ترس هایتان را پشت سر می گذارید. همین شناخت است که به مدد آن دنیای شخصی بنا می نهید؛ دنیایی که در آن خودتان را دوست دارید و با خودتان در آرامش به سر خواهید برد.

 

2- دلایل وابستگی خود را پیدا کنید 

تشویش ها، ترس ها و نرگانی ها و تمام چیزهایی که موجب عصبانیت، آزردگی و خشم شما می شوند را روی کاغذ بیاورید. این عمل باعث می شود تا چیزهایی که باعث ناراحتی شمامی شوند، فشار کمتری روی شما بیاورند. همچنین با این کار ذهنتان را رها می کنید و روشی است تا از طریق آن زباله های فکری تان را تخلیه کنید. این عمل مانع شکنجه های ذهنی شما می شود.

 

3- عزت نفس خود را بالا ببرید 

وابستگی عاطفی همواره با عدم عزت نفس ارتباط دارد. در وابستگی های شدید احساسی، فرد خالی از عزت نفس بالا است. روی نکات مثبت و موفقیت هایتان تمرکز کنید. نه گفتن را یاد بگیرید. به خواسته هایتان توجه کنید. سعی نکنید خودتان را تغییر دهید. به نظر خودتان اهمیت دهید. در ذهنتان تصویر مثبتی از خود داشته باشید. از خودتان مواظبت کنید. انجام همه این کارها باعث می شود عزت نفس خود را بالا ببرید و به تدریج از وابستگی رهایی پیدا کنید.

 

4- اوقاتی را به تنهایی خودتان اختصاص دهید 

به این مسئله فکر کنید که تنهایی نیز می تواند لذت بخش باشد! می توانید از این فرصت استفاده کنید و کارهای مورد علاقه تان را انجام دهید: کتاب خواندن، گوش دادن به موسیقی، ورزش کردن، یادگیری چیزهای جدید و یا کمک به افراد نیازمند. اگر تنها هستید، لحظات کوچکی که در تنهایی با خودتان می گذرانید، می توانند لحظات ناب شادی بخشی باشند.

 

5- از نبودن دیگران به وحشت نیفتید 

برای آن که به طرز چشمگیری ترس و وحشت خود را از نبودن دیگران کاهش دهید، چشم هایتان را ببندید و نفس های عمیقی بکشید. درواقع، زمانی که تنفستان عمیق و طولانی باشد، فعالیت ذهنی تان کاهش می یابد و بدن آرام می شود. غیرممکن است زمانی که آرام و عمیق نفس می کشید، آرام شوید. با انجام این عمل متوجه خواهید شد که بعد از چند دقیقه، آرامش به شما بازخواهد گشت.

 

6- سعی نکنید نظر همه را جلب کنید 

بدون آن که سعی کنید عشق و توجه دیگران را از دست بدهید، به دیگران «نه» بگویید و افکارتان را بیان کنید. شما نمی توانید مورد پسند همه مردم قرار بگیرید و همه را از خود راضی نگه دارید و این امری طبیعی است، پس حق دارید که تصمیم گیری کنید و آنچه را که می خواهید به وضوح بیان کنید.

 

7- احساس گناه نکنید 

احساس گناه همانند دور باطل عمل می کند و اثر گلوله برف را دارد؛ در زمانی که اتفاق ناگواری می افتد از خود می رپسید که چرا چنین چیزی برایتان پیش آمده است و در نهایت متقاعد می شوید که مطمئنا کار بدی انجام داده اید و بعد در وجودتان به دنبال نقص ها و خطاهای خیالی می گردید و باز هم احساس گناه بیشتری می کنید. احساس گناه به طور پیوسته از شما یک گناهکار می سازد و بدون آنکه بتوانید این احساس را به یک خطای مشخص ربط دهید، دچار احساس مبهم گناه می شوید.

 

8- از افراد موفق الگوبرداری کنید 

هنگامی که افرادی را مشاهده می کنید که علی رغم وابستگی های شدید خود توانسته اند بر مشکل خود غلبه کنند و زندگی شادی داشته باشند، شما نیز می توانید از آن ها الگوبرداری کنید و راهی را که آن ها رفته اند یاد بگیرید.

 

9- اهمیت نیازهای خود را بشناسید 

نیازهای خود را بسیار مهم و غیرقابل اجتناب بدانید. وابستگی در بیشتر مواقع در نتیجه نادیده انگاشتن و اجتناب از خود در مورد نیازهای مهم بوجود می آید.

منبع


نشانه های وابستگی عاطفی و راه رهایی از آن

 

از نشانه های عمده وابستگی، نداشتن احساس ارزشمندی است. در وابستگی، ارزش، لیاقت و شایستگی فرد وابسته را دیگران تعیین و تایید می کنند. یعنی فرد در صورت از دست دادن آن عامل یا آن رابطه، و عدم تایید، تحسین و تصدیق از سوی مقابل، احساس ناتوانی، حقارت و عدم ارزشمندی می کند. این فرد، چون توانمندی های خود را نشناخته و آن ها را باور ندارد گمان می کند بدون حضور دیگران نمی تواند به خواسته های خود برسد.

وابستگی عاطفی چیست؟

 

ترس و ناامنی:

از دیگر نشانه ها ترس و ناامنی است. در یک رابطه عاطفی حقیقی تنش و ترس وجود ندارد، اما یک فرد وابسته همیشه در ترس و وحشت به سر می برد که مبادا منبع عشق اش را از دست بدهد. حسادت، کنترل افراطی و محدود کردن آزادی نیز از دیگر نشانه های وابستگی هستند که زندگی را هم برای خود شخص و هم فردی که منبع وابستگی است سخت و دشوار می کند. وابستگی یک رابطه عاطفی را به ناکامی می کشاند، زیرا انسان وابسته همواره فرد مقابل را وادار می کند به خاطر او، افکار و عقاید و نوع زندگی خودش را عوض کرده و به طور کلی طبق نظر او زندگی کند. مسلما چنین فردی هرگز نمی تواند عشق خود را همان طور که هست بپذیرد و او را دوست داشته باشد. فرد وابسته به دیگران تکیه کرده و از توانایی فکر و اندیشه خود استفاده نمی کند. او بدون فکر در تمامی امور زندگی از دیگران تقلید کرده و از آن ها فرمانبرداری می کند.

 

 وابستگی عاطفی

راه رهایی از وابستگی عاطفی

 

رهایی از وابستگی عاطفی

در نهایت در زندگی فرد به جایی می رسد که احساس می کند وابستگی تمامی زندگی اش را تحت تاثیر قرار داده است و باید برای حفظ عزت نفس خویش اقدامی جهت رهایی از بند وابستگی عاطفی انجام دهد انجام برخی امور می تواند یاریگر فرد در این امر باشد:

 

بیان احساسات منفی و مثبت:

حاصل از دست دادن منبع وابستگی یکی از راه های است که فرد از آن طریق قادر خواهد بود احساسات خود را بشناسد و جهت از بین بردن وابستگی عاطفی اقدام کند یکی از دلایلی که افراد به دیگران وابسته می شوند آگاهی نداشتن بر احساسات و هیجانات منفی است که درونشان در حال شکل گیری است.

 

بالا بردن عزت نفس:

آموختن روش های تقویت عزت نفس کمک فراوانی جهت رهایی از وابستگی های عاطفی به افراد می کند. فعالیت های اجتماعی گسترده:همانطور که گفته شد یکی از علل وابستگی ترس از تنهایی و طرد شدن است زمانی که فرد احساس کند در اطرافش دوستان و آشنایان زیادی هست که در مواقع بحران عاطفی در کنارش هستند مسلماَ راحت تر می تواند از بند وابستگی عاطفی رها شود و یا اینکه تمامی سرمایه گذاری عاطفی اش را بر روی یک شخص واحد نمی کند که بدون وی قادر به زندگی نباشد. در واقع همه سرمایه عاطفی اش را یک جا قرار نداده که با رفتن یک فرد نابود شود و آزادی فرد مقابل اش را هم سلب نماید.

 

آموختن نه گفتن و آموختن مهارت های جرات مندی:

آموختن نه گفتن یکی دیگر از راه هایی است که افراد را از وابستگی می رهاند و به وی جرات می دهد که به برخی رابطه ها و درخواست ها نه بگوید که همه این مهارت ها در سایه افزایش اعتماد به نفس شکل می گیرد. مراجعه به روانشناس جهت ریشه یابی و حل مشکل :و تغییر رفتارو نگرش فرد وابسته، جلسات درمانی به فرد کمک می کند به ریشه وابستگی های خود پی برده و آگاهانه در جهت رفع آن بکوشد نباید نادیده گرفت که رفع وابستگی عاطفی به سادگی امکانپذیر نیست، زیرا وابستگی ناکامی، نگرانی و اضطراب به همراه دارد و رها شدن از این احساسات ناخوشایند گاهی به تنهایی امکان پذیر نمی باشد.

 

وابستگی عاطفی امری است غریزی که از دوران نوزادی همراه هر فردی است و این احساسات از طریق نوازش های کودکانه، تماس پوستی، عاطفی و رابطه چشمی از والدین به فرزندان منتقل و وابستگی عاطفی را شکل می دهد. در واقع وابستگی عاطفی تا حدی که آسیب زا نباشد در زندگی همه افراد لازم و ضروری به نظر می رسد. تا زمانی که رابطه عاطفی امنیت را برای اعضای خانواده و یا دوستان و... فراهم و در عین حال به شخص مقابل صدمه وارد نکند بسیار مطلوب است، اما وابستگی عاطفی زمانی نامطلوب و خطرناک است که روی عملکرد افراد تاثیر منفی گذاشته و استقلال و و خلاقیت وی را سلب کند و طرف مقابل را در تنگنا قرار دهد.

 

 وابستگی عاطفی

راه رهایی از وابستگی عاطفی

 

در واقع وابستگی عاطفی با احساس خشم، تردید نسبت به خود، ترس از طرد شدن، ترس از تنهایی، حس عدم امنیت، شرم و حقارت همراه است. کسی که از وابستگی عاطفی رنج می برد فقط برای دیگران زندگی می کند، خودش را نادیده می گیرد و هر کاری می کند که مورد پسند فرد دیگر باشد. وابستگی نشان دهنده، عدم عزت نفس است و منجر به پایین آوردن ارزش خود، ترس از تنهایی و نادیده گرفتن نیاز های خود می شود. وابستگی نوعی نیاز عاطفی و روانی به فرد دیگری است که بدون وجود او فرد وابسته، در زندگی اش دچار مشکل می شود. در واقع فرد وابسته از آن جهت به دیگران وابسته می شود که گمان می کند بدون حضور دیگری نمی تواند تعادل روانی داشته باشد، وابستگی تمام زندگی فرد را تحت الشعاع قرار می دهد و مانع هویت یابی اش می شود.

 

به طریقی که تمامی زندگی فرد منوط به حضور شخص دیگر بوده و از دست دادن اش سبب برهم خوردن تعادل روانی شده و تمامی کار های روزانه وی را دچار اختلال می کند از دست دادن منبع وابستگی به منزله فروپاشی درونی شخص وابسته است و در نهایت منجر به افسردگی، انزوا و کناره گیری شخص می شود. یکی از اختلا ل هایی که وابستگی ایجاد می کند این است که تصمیم گیری های روزمره فرد را دچار اشکال می کند و وی مدام به دنبال این است که تصمیماتش مورد تایید قرار گیرد و کسی باشد که به وی اطمینان خاطر دهد کارش درست است.

منبع


بیماری آلزایمر یک بیماری تحلیل برنده و پیش رونده سیستم عصبی مرکزی انسان است که باعث زوال قوای عقلانی می‌شود.منشاء این بیماری دقیقا معلوم نیست و علاجی هم برای آن فعلاً در دسترس نیست.

تغییرات متعددی در مغز بیمار رخ می دهد که باعث کوچک شدن مغز و نیز از بین رفتن سلول‌های مغزی می‌شود و به جای آنها اشکال خاصی به نام "پلاکهای پیری" در مغز به وجود می‌‌آید.

علامت دیگر بیماری وجود کلافه‌های ظریف مارپیچی‌شکل در سلول‌های مغزی است، که در نهایت سلول‌های سالم را از بین می‌برد.

نقش وراثت در آلزایمر

سن بالا ، سابقه خانوادگی ، جنس مونث بودن و سندرم داون ، مهمترین عوامل خطر ساز برای آلزایمر هستند. در جمعیتهای غربی ، خطر تجربی آلزایمر در سرتاسر عمر ، 5 درصد است. اگر بیماران ، خویشاوند درجه اولی داشته باشند که آلزایمر در او پس از 65 سالگی بروز کرده باشد، خطر نسبی ابتلای آنها 3 - 6 برابر ، افزایش می‌یابد. اگر بیماران خواهر یا برادری مبتلا به آلزایمر پیش از 60 سالگی و نیز یک والد مبتلا باشند، خطر نسبی آنها 7 - 9 برابر می‌شود.

آزمایش آپولیپوپروتئین A نوعی آزمایش تشخیصی کمکی است و نباید برای پیش بینی آلزایمر در بیماران بی‌علامت استفاده شود. مبتلایان به سندرم داون ، افزایش خطر ابتلا به آلزایمر را نشان می‌دهند. پس از 40 سالگی ، مبتلایان به سندرم داون ، همواره یافته‌های آسیب شناختی عصبی آلزایمر را دارند و تقریبا 50 درصد آنها ، دچار افت شناختی می‌شوند.


علائم آلزایمر

علائم اولیه آلزایمر در افراد مختلف و حتی روزهای پی در پی متفاوت خواهد بود. بعضی از نشانه های آن به قدری ظریف است که هیچ کس به آن توجه نخواهد کرد.

علائم بعدی به صورت بارزتری جلوه می کند و آن زمانی است که بیماری پیشرفت زیادی کرده است.

از جمله علائم اولیه ابتلا به این بیماری عبارت هستند از:

1- از دست دادن حافظه

یکی از شایع ترین علائم آلزایمر فراموش کردن چیزهایی است که در فاصله ی زمانی نه چندان دور فرا گرفته اید. در حالی که فراموش کردن قرار ملاقات، نام یا شماره تلفن دوستان طبیعی است، اما در افراد مبتلا به آلزایمر فراموشی بیشتر اتفاق می افتد و بعد ها نیز با گذر زمان موارد فراموش شده را به خاطر نخواهند آورد.

2- مشکل در انجام امور زندگی و کارهای روزانه

افراد مبتلا به آلزایمر به سختی می توانند وظایف خود را بدون فکر کردن به خاطر بیاورند. فراموش کردن شیوه ی طبخ غذا، تعمیر لوازم منزل و یا بازی های ساده از جمله مشکلات این افراد است.

3- مشکلات زبانی

هر فردی ممکن است بعضی اوقات به سختی بتواند کلمات صحیح را پیدا کند. اما افراد مبتلا به آلزایمر اغلب مواقع کلمات ساده را فراموش می کنند و یا واژه های غیر معمولی را جایگزین می کنند.

4- سردرگمی زمانی و مکانی

فراموش کردن تاریخ روز و یا این که به سمت کجا در حال رفتن هستید، تا حدودی نرمال است. اما افراد مبتلا به آلزایمر اغلب خیابان خودشان را گم می کنند و فراموش می کنند کجا هستند و یا چگونه به این نقطه رسیده اند و یا این که چگونه به خانه باز گردند.

5- کاهش قوه قضاوت

هیچ کس در همه ی زمان ها قضاوت درستی ندارد. اما افراد مبتلا به آلزایمر اغلب بدون در نظر گرفتن آب و هوا لباس می پوشند. مثلا ممکن است در روزهای گرم چندین بلوز روی هم بپوشند و یا برعکس.

افراد مبتلا به آلزایمر قضاوت صحیحی راجع به پول ندارند و ممکن است مقدار زیادی پول به فروشنده بدهند و یا چیزهایی بخرند که اصلا به آن نیازی ندارند.

افرادی که مرتب مطالعه می کنند و یا بازی های فکری انجام می دهند، جدول حل می کنند و ... کمتر در معرض ابتلا به این بیماری خواهند بود.

6- مشکل در تفکر انتزاعی

افراد مبتلا به آلزایمر اغلب به طور کلی شماره ها را فراموش می کنند و یا نمی دانند که چه کاری باید با آن انجام داد.

7- قرار دادن اشیاء در جای غلط

هر کسی ممکن است به طور اتفاقی کلید یا کیف پول خود را در جای غلط بگذارد. اما افراد مبتلا به آلزایمر اغلب چیزها را در جای غلط می گذارند. مثلا ممکن است اتو را در یخچال قرار دهند.

8- تغییر در رفتار و خلق و خو

افراد مبتلا به آلزایمر به سرعت تغییر خلق و خو می دهند. مثلا ممکن است بدون هیچ دلیل مشخص از حالت آرام به گریه و یا عصبانیت تغییر خلق دهند.

9- تغییر شخصیتی

شخصیت افراد در طول زندگی معمولا تا حدودی عوض می شود، اما افراد مبتلا به آلزایمر به طور بارزی تغییر شخصیت می دهند. مثلا ممکن است بدگمان، ترسو و یا وابسته به سایر افراد خانواده شوند.

10- از دست دادن قوه ی ابتکار و نوآوری

بعضی اوقات خستگی بابت کارهای خانه، فعالیت های تجاری و یا مسئولیت های اجتماعی طبیعی است. اما افراد مبتلا به آلزایمر اغلب بسیار غیر فعال هستند. ساعت های طولانی به تماشای تلویزیون می نشینند. بیش از حد طبیعی می خوابند و هیچ تمایلی برای فعالیت ندارند.

9 روش پیشگیری از الزایمر

تاکنون هیچ راه تضمین شده ای برای پیشگیری از آلزایمر وجود نداشته است، اما تحقیقات اخیر روش های زیر را در پیشگیری از آلزایمر موثر می داند.

 تمرینات فکری

افرادی که مرتب مطالعه می کنند و یا بازی های فکری انجام می دهند، جدول حل می کنند و ... کمتر در معرض ابتلا به این بیماری خواهند بود.

* تمرینات بدنی

30 دقیقه ورزش روزانه تاثیر به سزایی در سلامت قلب، ماهیچه ها و مغز دارد. پیاده روی، باغبانی، تمیز کردن منزل و....می تواند نوعی ورزش باشد.

* نوشیدن مایعات به اندازه ی کافی

کم آبی، مهم ترین فاکتور متغیر برای از دست دادن حافظه است. به مقدار کافی مایعات بنوشید و از مصرف نوشیدنی های الکلی اجتناب کنید.

* مراقب داروهای مصرفی باشید

پزشک شما باید از کلیه داروهای تجویزی و غیر تجویزی که مصرف می کنید آگاه باشد. زیرا ترکیب بعضی از داروها باعث گیجی، فراموشی و یا آسیب بلند مدت به حافظه شود.

* از رژیم غذایی سالمی پیروی کنید

روزانه حداقل 5 نوع میوه و سبزی تازه بخورید. سبزیجات پهن برگ مثل بروکلی، اسفناج و کاهو بسیار مفید است.

* از مکمل فسفاتیدیل سرین Phosphatidylserine استفاده کنید

مطالعات مختلف نشان می دهد که استفاده از این مکمل در مراحل اولیه ی ابتلا به آلزایمر، سرعت پیشرفت بیماری را کاهش می دهد. بنابراین اگر این بیماری در خانواده در حال گسترش است بهتراست با مشورت پزشک مصرف آن را شروع کنید.

*کار کردن بر روی دستگاه‌های موسیقی

ساخت آهنگ، باعث افزایش عمر مغز شما می شود. طبق تحقیقی که انجام شد، نشان داده شد افرادی که بر روی یکی از دستگاه‌های موسیقی کار می‌کردند، در انجام فعالیت‌های ذهنی، در مقایسه با دیگران بهتر بودند.

*تماس گرفتن با دوستان

داشتن ارتباط اجتماعی مستمر، باعث می‌شود مغز شما جوان بماند. بنابراین انجام سرگرمی‌ها که ترکیبی از فعالیت اجتماعی، فیزیکی و روانی است، ممکن است، بهترین محافظ در برابر بیماری جنون باشد.

*خوردن ماهی

طبق تحقیقی که در سال 2011 در مرکز رادیولوژیک آمریکای جنوبی انجام شد، ماهی در واقع، غذای مغز است. اسکن از مغزها، نشان داد افرادی که ماهی کباب شده بر روی آتش و پخته شده- نه ماهی که در روغن سرخ می‌شود- حداقل یک مرتبه در هفته، مصرف می‌کنند، از ماده خاکستری در نواحی کلیدی مغزشان، بهتر محافظت می‌شود.

منبع